52-غم لعنتی

ساخت وبلاگ
"بهشت زیرپات" پخش میشود و صدای لعنتی اش توی گوشم میپیچد...
صدایش که از"مادر"میگوید و تصویر دختر 16 ساله ای با لباس های مشکی که روی زمین نشسته است و گریه میکند و ضجه میزند که:مادر کجایی پس؟
هندزفری را پرت میکنم و بلند بلند گریه میکنم.هر کلمه ای که با صدایش ترکیب میشود تصویر دختر جلوی چشمانم پررنگ تر میشود...
حال قلبم خوب نیست،هم برای تو که صدایت هم آرامم میکند هم به آتشم میکشد،وهم برای تو که نمیدانم با خانه ای که دیگر مادر تویش نفس نمیکشد میخواهی چه کنی...

+خدا صبرت بده دوست عزیزم.فقط خدا صبرت بده.

یه فاتحه لطفا...

 

روزمرگی:

*1_عالم فانیه غیر ذات هو/یاهو یا من هو،یاهو یا من هو
*2_امرور اولین جلسه ی کلاس تنبورم بود.عالی بود.
*3_کلی تلاش و بدو بدو و حرص خوردن و نگرانی برای اینکه کلاسمون با اقای "قاف"تشکیل بشه.
*4_چقد دوس دارم برم سینما و"ابد و یک روز"رو ببینم.
*5_مسئله ای که این وسط هست چیزیه به اسم آبرو.اینکه رفیق صمیمیت بهت تهمت بزنه دیگه بدتره.
*6_دیگه شبا نمیرم دوچرخه سواری.حسش نیست
*7_یه برنامه ی خفن ریختم واسه تابستون.همش کتاب و درس.اگه عملی بشه عالیه
*8_پلنر رنگی رنگی رو سفارش دادم.امیدوارم موثر باشه
*9_دلم سوخت واسه سربازا.خدا به خونواده شون صبر بده.
*10_شبای احیا میریم حوزه.خیلی حس و حال خوبی داره.
*11_چندتایی کتاب خریدم ولی یکمی از خرت و پرتا موند.کاغذ و دفتر و این چیزا
*12_ ×دکتر چی گفت؟
 +هیچی،چرت و پرت 
 ×وقتی میگی چرت و پرت مطمئن میشم یه چیز مهم گفته.
+نه بابا چیزی نیست.
×به من دروغ نگو بچه.
+گفت تالاسمی داری

چقد دلم برای یه اینجوری حرف زدن باهاش تنگ شده

 

#غم#مرگ#بچه#گریه#عزا#

#تابستون#درس#کتاب#زیست شناسی#کلاس#ساز#تنبور#تلاش#برنامه ریزی#

یک توپولف اسقاطی...
ما را در سایت یک توپولف اسقاطی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamanutsa بازدید : 199 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 17:56