یک توپولف اسقاطی

متن مرتبط با «فریادرس» در سایت یک توپولف اسقاطی نوشته شده است

69_هانای فریادرس

  • ساعت نزدیک 12 شب استنشسته ام روی تختم و اتاق یک جور ناخوشایندی بهم ریخته است،مشابهش فکرم و بیشتر اما حال و روز و دلم.هی فکر و خیال و حرف و کلمه است که توی ظرف ذهنم پر و خالی میشود و بی هیچ فایده ای وقتی دلم هنوز پر است...از که یا از چه راستش خودم هم نتوانسته ام بفهممش اما یک جورهای سنگینی روی زندگی ام ولو شده است عینهو یک بختک که میگویند شب ها می افتد به جان ما آدم ها و ولو میشود روی تن خسته و بی روح و غرق خواب و مرگمانمیدانی،توی این سکوت و تنهایی و سیاهی این شب که مثل سرمای خشک زمستانی تا عمق تن آدم را میشکافد،هرچه فکر میکنم کس دیگری سراغ ندارم جز تو که در عین نامجسم و نادیدنی بودنت همیشه و ه,هانای,فریادرس ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها